پرش به محتوا

بحث:شیخ فضل‌الله نوری

محتوای صفحه در زبان‌های دیگر پشتیبانی نمی‌شود
افزودن مبحث
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

مقدمه

[ویرایش]

فضل‌الله نوری , شیخ فضل‌الله نوری , فضل‌الله نوری طبرسی مازندرانی متولد ۳ دی ۱۲۲۲ در روستای لاشک , بخش بلده , منطقه نور ، مازندران. پدرش عباس کجوری طبرسی پیشنماز (صاحب کتاب اخلاق) و مادرش آسیه مجتهد نوری [۱] طبرسی مازندرانی بود. او رهبر معتدل جنبش تنباکو , طراح و رهبر معتدل جنبش عدالتخانه , طراح مجلس مقدس شورای ملی , طراح و رهبر جنبش مشروطه مشروعه بود. شیخ فضل‌الله نوری همراه با میرزای شیرازی , محدث نوری و ... بنیانگذاران نوگرایی , خردگرایی و تجدیدنظرطلبی با بنیاد مذهبی-شیعه-اسلامی بودند. او یکی از تأثیرگذارترین شخصیت‌ها در تاریخ نهضت اصلاحات ملی-دینی در ایران به‌شمار می‌رود.

"... بدان که حقیقت مشروطه عبارت از آن است که منتخبین از بلدان به انتخاب خود رعایا در مرکز مملکت جمع شوند و اینها هیأت مقنّنه مملکت باشند و نظر به مقتضیات عصر بکنند و قانونی مستقلاً مطابق با اکثر آراء بنویسند موافق مقتضی عصر به عقول ناقصه خودشان بدون ملاحظه موافقت و مخالفت آن با شرع اطهر بلکه هر چه به نظر اکثر آنها نیکو و مستحسن آمد او را قانون مملکتی قرار بدهند مشروط به اینکه اساس تمام مواد آن قانون به دو اصل مشؤوم که مساوات و حریّت (استقلال , آزادی) افراد سکنه مملکت است، باشد و سوای این، آنچه به تو گفته‌اند کذب محض است." (نقل از شیخ فضل‌الله نوری , ترکمان، ص ۴۶)

شیخ فضل‌الله نوری سرانجام در جریان یک توطئه قرن به قتل رسید.

جلوگیری از انحراف مشروطه

[ویرایش]

شهرت شیخ فضل الله نه به حمایت ایشان از محمدعلی شاه بلکه به خاطر مبارزه ایشان برای جلوگیری از انحراف مشروطه است:

مرحوم ضیاء الدین دری استاد فقید دانشگاه تهران می نویسد: "من تا آن وقت با آن مرحوم (حاج شیخ فضل الله) آشنایی نداشتم. زمانی که مهاجرت کردند به زاویه مقدسه [حرم حضرت عبدالعظیم] یکروز رفتم وقت ملاقات خلوت از ایشان گرفتم. پس از ملاقات عرض کردم: می خواهم علت موافقت اولیه حضرتعالی را با مشروطه و جهت این مخالفت ثانویه را بدانم؟ اگر مشروطه حرام است پس چرا ابتدا همراهی و مساعدت فرمودید؟ و اگر حلال و جایز است پس چرا مخالفت می فرمایید؟ دیدم این مرد محترم اشک در چشمهایش حلقه زد و گفت: من والله با مشروطه مخالفت ندارم با اشخاص بی دین و فرقه ضاله و مضله مخالفم که می خواهند به مذهب اسلام لطمه وارد بیاورند! روزنامه ها را لابد خوانده و می خوانید که چگونه به انبیاء و اولیاء توهین می کنند و حرف های کفرآمیز می زنند؟! من عین حرفها را در کمیسیونهای مجلس از بعضی شنیدم. از خوف آنکه مبادا بعدها قوانین مخالف شریعت اسلام وضع کنند خواستم از این کار جلوگیری کنم، لذا آن لایحه (اصل دوم متمم قانون اساسی) را نوشتم. تمام دشمنی ها و فحاشی ها از همان لایحه سرچشمه گرفته است!! [اصل دوم متمم قانون اساسی همان نظارت فقها بر مصوبات مجلس است]. علماء اسلام مامورند برای اجرای عدالت و جلوگیری از ظلم، چگونه من مخالف با عدالت و مروج ظلم می شوم؟ من در همین جا قرآن را از بغل خود در آورده قسم خوردم و قرآن را شاهد عقیده ام قرار دادم که مخالف با مشروطه نیستم. معاندین گفتند: این قرآن نبوده است بلکه قوطی سیگار بود! حال با همچو مردمی چگونه مخالفت نکنم؟ چگونه بی طرف شوم و سخنی نگویم؟ مطابق حدیث صحیح صریح در اینگونه موارد علماء باید از بدع جلوگیری کنند و الا خداوند عالم آنها را به رو به آتش جهنم می اندازد! از این مقوله سخنان، با حالت تاثر فرمود به طوریکه بنده را هم منقلب نمود..." همچنین از نوادگان شیخ فضل الله دکتر تندرکیا پسر آقا هادی بودند که کتاب "شیخ شهید نوری" را که بهترین ماخذ معتبر و مستند راجع به آن مرجع بزرگ است، را نوشته.

منبع: کتاب "نهضت روحانیون ایران"- نویسنده علی دوانی- چاپ مرکز اسناد انقلاب اسلامی- جلد اول صفحه 130

نقد تاریخ نگاری فریدون آدمیت راجع به شیخ شهید

[ویرایش]

بسم الله الرحمن الرحیم

"اگر فریدون آدمیت غرض و مرضی نداشت چرا از حاج شیخ فضل الله و نکات اساسی اعتراض او (به مشروطه ای که بعضی از فرنگی مآب ها پنهانی در آن رخنه کرده بودند) نام نمی برد و به استدلال های منطقی آن روحانی بزرگ (که قسمتی از آنها طی ارائه لوایح او بوده) ذکر نمی کند، تا خوانندگان بدانند او با چه نوع مشروطه ای مخالف بود، و چه استدلال های محکمی نموده است؟"

منبع: کتاب ""-مولف: علی دوانی-چاپ: مرکز اسناد انقلاب اسلامی-جلد اول-صفحه 167

در دانشنامه کسی دنبال این نیست که یک نظر را واقعیت بداند. نظراتی در مقاله آمده است. اگر تاریخ نگاران قابلی هستند که نظرات موجود در مقاله را قبول ندارند می توان نظر آنها را هم به مقاله اضافه کرد. البته بدون حذف نظرات موجود.م‍انفی ‏۲۷ ژانویهٔ ۲۰۱۱، ساعت ۰۹:۳۱ (UTC)پاسخ

شعری از استاد شفیعی کدکنی در مورد شیخ فضل‌الله نوری

[ویرایش]

تو در نماز عشق چه خواندی

که سال‌هاست

بالای دار رفتی و این شحنه‌های پیر

از مرده‌ات هنوز

پرهیز می‌کنند

شعر توسط شفیعی کدکنی در رثای حلاج سروده شده است. 51.159.163.125 ‏۴ اوت ۲۰۲۱، ساعت ۰۱:۰۶ (UTC)پاسخ

صاحب , ناشر و نویسنده روزنامه کوکب دری ناظم‌الاسلام کرمانی و مدعی در قتل شیخ فضل‌الله نوری , خانواده و همراهانش در سال اول شماره 13 روزنامه در حمله به شیخ فضل‌الله نوری با دادن نسبتهای ناروا و دروغ مینویسد: «شما مردم نادان چرا این قدر اعتقاد به این اشخاص دارید که در هزار و سیصد سال قبل به یزید بن معاویه یاغی شد, (یزید) قشون فرستاد، خود و همراهانش را کشتند. حالا این مردم روضه خوانی می نمایند، خرج می دهند و مال خود را بی جهت تفریط می نمایند، یک جماعتی به خاک کربلا اعتقاد دارند، این خاک چه مزیت و برتری با خاکهای دیگر دارد.»

دستکاری و جعل نظر و نوشته موسی نجفی در مورد شیخ فضل‌الله نوری

[ویرایش]

در شروع مقاله از قول دکتر موسی نجفی تکه جمله ای نوشته شده: "شیخ فضل‌الله نوری از مدافعان استبداد محمدعلی شاه و ..."(موسی نجفی، موسی فقیه حقانی، تاریخ تحولات سیاسی ایران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، چاپ ششم ۱۳۸۸)

نظر کامل در گپ‌وگفت فارس با ‌دکتر موسی نجفی به این صورت نوشته شده: شیخ فضل‌الله نوری شخصیت قداست گونه‌ای دارد به آن اندازه که به او تهمت زدند مظلوم هم واقع شد ... (پدر بزرگم آیت‌الله آقا نجفی) شخصیت مرجع و سیاستمدار بزرگ و عمیقی است در نوع خودش مانند شیخ فضل‌الله نوری بود و در زمان خودش چه در زمان مشروطیت و قیام تنباکو شخص موثری بود و ویژگی که در مورد ایشان مشهود است وجه علمی است. ایشان در حدود 100 جلد کتاب در زمینه فقه،حکمت، سیر و سلوک عرفانی و حدیثی دارد با توجه به این تلاش علمی در فعالیت سیاسی نیز فعال و موثر است.... (http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930510000203#sthash.dHG4UwcV.dpuf) 86.187.80.77 ‏۶ نوامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۵:۳۹ (UTC)پاسخ

از طرف مجلس، مقرّر شد که آقایان سیّد عبداللّه و آقامیرزا سیّدمحمّد طباطبایی به حضرت عبدالعظیم بروند و به هر طریقی که صلاح می دانند، همراهانش را به شهر برگردانند. ... شیخ و سایر عُلما، نهایت پذیرایی را برای ورود عُلما به جا آوردند و با نهایت احترام حضرات را وارد باغ (محلّ سکونت شیخ) کردند. ... سیدعبداللّه مجتهد، شروع به مطلب نمود که سبب این حرکت ناگهانی [=تحصّن [شما در این مکان چه بود؟ ... شیخ شروع کرد به بیان تلاش هایی که جمعا برای نهضت انجام دادند و هزینه هایی که پرداختند و قضیه انتخاب وکلا و تدوین قوانین و ... می گوید: کرارا گفتم ما طبقه مسلمانان که دارای قانون و کتاب آسمانی هستیم، چرا از روی قانون قرآن رفتار نکنیم و از روی قانون آلمان و انگلیس وضع قانون نماییم. کسی به این حرف های من اعتنایی نکرد؛ بلکه در روزنامه ها مرا توهین کردند و در این وقت، جماعتی از این مردم، زبان بدگویی و بدنویسی بر ما گشودند تا آن اندازه که مرا از اظهارش شرم می آید. ... تکلیف خود را در آن دیدم که در گوشه خانه نشینم و از مردم کناره گرفتم؛ چندی در خانه مقیم شدم. شما دو بزرگوار چند بار مرا به اصرار به مجلس بردید. در مجلس غیر از جمع اضداد و اختلاف آرا از وکلا ندیدم و جمعی را چنان با خود طرف قهر و غضب دیدم که از چهره ایشان آثار قهر پدید بود که مرا از ملاقات با ایشان اندیشه بود. همان قدر که از مجلس بازگشتم در خانه نشستم و در بر خلق بستم. ... آن وقت، ملّت غیور، خانه نشینی مرا گمان اسباب چینی کردند؛ در مجالس متعدّد در دفع من سخن می گفتند؛ آخرالامر، جماعتی مخصوص، کمر قتل مرا سخت بستند و اصلاح امور مملکت اسلامی را در اعدام و افنای من دیدند ... .

آقای طباطبایی رو به شیخ کرد و گفت: مقاصد شما چه چیز است و مستدعیات شما چه؟ بفرمایید ما هم بدانیم. شیخ خواسته ها و مقاصد خود را در سه چیز خلاصه کرد: اوّلاً فعلاً در موضوع مشروطیت و مجلس و وکلا و حدود و عرف، ابدا حرفی نداشتم و ندارم. در حدّ سلطنت و حدود وزرا و دوایر دولتی حرفی نیست و این مجلس برای امروزه ما خیلی لازم است؛ امّا چه نوع وکیل برای مجلس لازم است؟ دارای چه صفاتی باید باشد؟ ... وکیل مسلمان، باید مسلمان باشد و وکیل خارج از ملّت اسلامی به درد ما نمی خورد و امور ما را برصلاح نمی کند. هفت الی هشت نفر هستند که از متّهمی گذشته، مسلمان نیستند. خود شما هم آن ها را می شناسید. خلاصه این چند نفر از مجلس باید خارج شوند. مطلب دوم: مجلس برای ما خیلی خوب است. مشروطیت خیلی به جا است؛ امّا مشروطه باید قوانین و احکامش سر مویی از طریقه شرع مقدّس نبوی خارج نشود؛ پس ما را در موضوع مشروطیت ابدا حرفی نیست؛ امّا آزادی که جزو مشروطیت نیست. آزادی زبان یک چیز (تجربه و وجدان)است؛ امّا نه تا اندازه ای باید آزاد باشد که بتواند توهین از کسی بکند، آزادی قلم و زبان، برای این است که جراید آزاد نسبت به ائمّه اطهار هر چه خواهند بنویسند و بگویند؟ «کوکب دری» را بخوانید تا بدانید من از چه راه است که این طور می شوم ... ؛اما مسأله سیمین: شما را به خدا و به مسلمانی شما و وجدان شما، ببینید سزاوار است که پیشوایان و مجتهدین دین شریف اسلامی در پای منبر حاضر باشند و یک نفر واعظِ متّهمِ بابیة العقیده، در بالای منبر هزاران ناسزا نسبت به علما و پیشوایان و نسبت به بزرگان دین و نسبت به وزرا و اعیان و اشراف و غیرها بگوید. ...این مردم گیج ملّت ما، به شما راه نمی برند، امروزه چون محتاج شما هستند، این است که آنها (سکرت فراماسونها) شما را با لفظ، به مراتب عالیه رسانده اند؛ برای این است که قوّه و قدرتی به دست بیاورند. آن وقت شما را از درجات علیا به مرتبه سفلا برمی گردانند. اوّلین علامتش این است که میانه شما را با من چنان برهم زده اند که هیچ وقت اصلاح نشود. امروز نوبت من است، چند روز دیگر نوبت شما می رسد. ... آیا شنیده اید که همین واعظین، از ترس عمّال امور دیوانی و اولیای امور، دربه در ولایات بودند؛ امروز با خوشوقتی بازگشت کرده، می خواهند ما را به ترقّی و سعادت راهنمایی نمایند؟ به هر تقدیر این چند نفر واعظ که قبح اعمال و نیت فاسد ایشان به همه کس مکشوف است، یا باید از تهران مهاجرت نمایند یا قدغن شوند و قدم بر منبر نگذارند.

آخرالامر طباطبایی مجدّدا متذکّر شدند که شما به شهر تشریف بیاورید، من ضامن و ملتزم می شوم که هر سه مطلب شما را انجام و شما را آسوده دارم. سند هم اگر بخواهید خواهم داد. شیخ گفت جناب عالی از این ضمانت ها بسیار فرموده و التزام ها داده اید؛ زیرا که این داستان اوّلین ما نیست. فعلاً این سندی که می خواهید به من بدهید، مثل همان سند است؛ خیر سند ندهید؛ ضامن من نشوید. به سلامتی به شهر بروید، مراتب را در مجلس مطرح کنید، اگر صلاح دیدند و مختصر مستدعیات ما را انجام کردند، ما همین طور که آمدیم، خودمان به شهر مراجعت خواهیم کرد، [خلاصه مستدعایات] اوّل: عزل و تبعید شش نفر وکیل از مجلس؛ دوم: قدغن موقوفی جراید و تبعید دو سه نفر از مدیران جراید از تهران؛ سوم: تبعید چهار نفر واعظ از تهران یا قدغن و نرفتن منبر. [۲]

تکفیر علمای نجف

[ویرایش]

من در متون تاریخ مشروطه در جائی ندیدم که شیخ فضل الله نوری، علمای نجف را تکفیر کرده باشد، بنظر میرسد آن مطلب منبعی ندارد وباید حذف شود.Anvar11 (بحث) ‏۲۹ مارس ۲۰۱۱، ساعت ۰۴:۵۷ (UTC)پاسخ

نقد شیخ‌ ابراهیم‌ زنجانی، دادستان‌ محکمه‌ از گستاخی‌ شیخ‌‌فضل‌الله نوری‌ با صدارت‌ و سلطنت‌

[ویرایش]

شیخ‌ ابراهیم‌ زنجانی، دادستان‌ محکمه‌ای‌ که‌ رای‌ به‌ اعدام‌ شیخ‌‌فضل‌الله نوری‌ داد در یادداشتهای‌ خویش‌ (رساله‌ مکالمات‌ با نورالانوار) مربوط‌ به‌ دوران‌ نخست‌‌وزیری‌ امین‌السلطان‌ در مشروطة‌ اول، از «گستاخی» شیخ‌ نوری‌ با شاه‌ و صدراعظم‌ سخن‌ می‌گوید: شیخ‌ نوری‌ «… محرم‌ مجالس‌ بزرگان‌ و امرای‌ پایتخت، بلکه‌ گستاخ‌ با صدارت‌ و نفس‌ سلطنت‌ است.» [۳]

شیخ فضل الله نوری درباره دو امر احکام دینیه و سلطنت

[ویرایش]
  • "ای مسلمان اسلام که دین ما و امتان حضرت ختمی مرتبت است از همه ادیان اکمل و بنای آن برعدل تام است کما قال الله تعالی (إن الله یامر بالعدل و الاحسان) و در دین اسلام بحمد الله تعالی نیست، مگر عدل. و نبوت و سلطنت در انبیاء سلف، مختلف بود. گاهی مجتمع، و گاهی مفترق. و در وجود مبارک نبی اکرم و پیغمبر خاتم- علیه و علی آله الصلاة ما دام العالم- و همچنین در خلفاء آن بزرگوار، حقّاً اَم‌غیره، نیز چنین بود. تا چندین ماه بعد از عروض عوارض و حدوث سوانح مرکز این دو امر یعنی تحمل احکام دینیه (اشاره به علما) و اعمال قدرت و شوکت و دعاء امنیت (اشاره به حاکمان5) در دو محل واقع شد و فی الحقیقه این دو هر یک مکمل و متمم دیگری هستند یعنی بنای اسلامی براین دو امر است: نیابت در امور ثبوتی، و سلطنت . و بدون این دو،احکام اسلامیه معطل خواهد بود. فی الحقیقة سلطنت قوه اجرائیه احکام اسلام است پس تحصیل عدالت به اجراء احکام اسلام است و در اسلام انذار وعد و وعید مثل اقامه حدود هر دو در کار اجرا است بلکه اندازه مدخلیت آن بیشتر است و آن عبارت است از خدا ترسی و اذعان به مبدأ و معاد که از این رو خوف ورجاء حاصل شود و این دو امر قلبی نفسی باطنی بیشتر مؤثر است در اقدام به معروف و اجتناب از منکر که حقیقت عدل است و هر مقدار تدین به مبدأ و معاد و خدا ترسی و امید‌واری شدیدتر است عدالت منبسط تر خواهد بود و هر چه از این تدین کاسته شود بی اعتدالی زیاده خواهد شد."[۴]

تاریخ خورشیدی اعدام شیخ

[ویرایش]

در کتاب تاریخ تحولات سیاسی ایران نوشته موسی نجفی، ۱۳ رجب ۱۳۲۷ قمری را برابر با ۱۱ مرداد دانسته. میخواستم ببینم تاریخ دقیق خورشیدی را چگونه می توان به طور دقیق به دست آورد. . چون متن فعلی منبعی ندارد این ذکر این تاریخ در مقاله ارجح است.--غلامرضا باقری (بحث) ‏۲ نوامبر ۲۰۱۱، ساعت ۰۰:۲۹ (UTC)پاسخ

  • چه فرق می کند که شخص در ۹ مرداد یا ۱۱ مرداد بدنیا آمده باشد، مهم اینست که خدا، تاریخ، و یا وجدان بشری در مورد او چه قضاوت کرده و یا خواهد کرد.روز ۳۱ ژوئیه ۱۹۰۹ برابر ۹ مرداد ۱۲۸۸ می باشد. Anvar11 بحث ‏۲ نوامبر ۲۰۱۱، ساعت ۰۸:۳۷ (UTC)پاسخ
صفحهٔ تطبیق گاهشماری‌ها: یک صفحهٔ اینترنتی به زبان انگلیسی است که به صورت نابرخط (آفلاین) نیز کار می‌کند و تقویم‌های متداول جهان از جمله خورشیدی، قمری و میلادی را با دقت روز به یکدیگر تبدیل می‌کند و کوچکترین خطایی ندارد؛ البته به استثنای تقویم قمری که رصدی و مورد اختلاف است و تا ۲ روز ممکن است در تطبیق آن تفاوت پیش بیاید مگر اینکه روز هفته (چندشنبه بودن) مشخص باشد. نگونبانگونی ۱۳ آبان ۱۳۹۰، ساعت ۲۲:۱۰ (بوا)

درباره نگارش بخش مخالفت شیخ با مشروطیت

[ویرایش]

در باب اینکه ریشه مخالفت‌های سرسختانه او چه بوده گویا ملک‌زاده معتقد است که ناشی از دلخوری‌های شخصی با بهبهانی و طباطبایی بوده ولی خودش در پاراگراف بعدی از شدت این سرسختی حتی با وجود اینکه شاه و درباره چاره‌ای جز پذیرش مشروطیت نمی‌دیدند اظهار تعجب می‌کند. به نحوی که گویا نظر خودش را هم در باب ریشه اختلاف قابل قبول نمی‌داند و نمی‌تواند توجیه کننده شدت و تداوم آن باشد. من هرچی فکر کردم نتونستم جور دیگه ای این رو در مقاله قرار بدم..درسته که مقاله رو سنگین می کنه ولی بالاخره مهمترین شاخصه شیخ در مخالفت او با مشروطیت است...بعلاوه گویا کتاب ملک‌زاده و روایتش از مشروطه از معدود کتاب های قدیمی و مرجع درباره مشروطیت است. دوستان اگه نظر بهتری دارند راهنمایی بفرمایند.--غلامرضا باقری (بحث) ‏۴ نوامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۲:۱۱ (UTC)پاسخ

  • با بررسی عمده متون تاریخی اینطور برداشت میشود که ریشه مخالفت فضل‌الله نوری به دو بخش ظاهری و باطنی مربوط است. در بخش ظاهری آنچه که مشهور است و از نوشته ها و اعلامیه های او بدست می آید، علت مخالفت وی بر اعتقادات فکری و ذهنی و برداشت وی از آموزه های دینی او متکی بوده، و وضع قانون وتدوین قانون اساسی را مخالف شرع میدانسته است. اما هرچند که باطن اشخاص پوشیده است ولی رفتار و کردار وی از تاثیر کمک های مالی و معنوی محمد علی شاه و سفارت روس حکایت دارد. ضمن آن که رقابت اعلمیت و مرجعیت دینی همیشه وجود داشته است. Anvar11 بحث ‏۴ نوامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۷:۵۵ (UTC)پاسخ
  • میشه دربارهٔ حمایت مالی توسط شاه و صفارت روس بیشتر توضیح بدید. متوجه نمی‌شم. درباره رقابت مرجعیت دینی نکته‌ای که به ضررشه همراهی و نوع ارتباط اونها در جریان شروع اعتراضات و دوران تحصن داشتن و این نظریه که اختلاف شخصی و حسادت دربین بوده رو تا حدزیادی رد می‌کنه. اگه حسادت بوده باید قبل اون هم وجود داشته باشه. اگه منابع رو هم به ویژه در مورد حمایت مالی سفارت روس ذکر کنید خیلی عالیه.ممنون از توجه و راهنماییتون.--غلامرضا باقری (بحث) ‏۴ نوامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۸:۲۸ (UTC)پاسخ
    • به این بند از صفحه ۱۳۰ جلد دوم کتاب حیات یحیی نوشته میرزا یحیی دولت آبادی توجه کنید."...اما در شهر طهران عموما از این رفتار شیخ ناراضی هستند و اورا ملامت میکنند خاصه که معروف شده شیخ دوازده تومان ببانک روسی بدهکار بوده کسان شاه سندش را گرفته به او رد کرده اند.....در مدت اقامت او در حضرت عبدالعظیم تمام حوزه استبدادی از مکلا و معمم با او همراهی دارند، سید محمد یزدی وامثال او از قول بابیها کاغذ مینویسند و از مشروطه تمجید می کنند و شهرت میدهند که مشروطه خواهان نوشته اند". Anvar11 بحث ‏۶ نوامبر ۲۰۱۱، ساعت ۰۷:۲۱ (UTC)پاسخ

اضافه کردن مطلب بر اساس منبع

[ویرایش]

دوست عزیز Anvar11، شما مرجع تشخیص منبع معتبر از غیر معتبر نیستید، من طبق اصول ویکی پدیا مطلبی رو با ذکر منبع اضافه کردم، اگر مطلب مخالف اون دارید اضافه کنید. با تشکر.-- ICybOy (بحث) ‏۱۶ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۶:۵۳ (UTC)پاسخ

کار شما مصداق خرابکاری است اگر ادامه دهید من موضوع را با مدیران مطرح خواهم کرد. بسیاری از منابعی که جدیداً در جمهوری اسلامی در مورد شیخ نوری چاپ میشود تحریف تاریخ است و صحت ندارد. آیا آخوند خراسانی سکولار بود؟ اصلاً این لغت (سکولار) در آنزمان کاربرد نداشت. اکثر این نوشته ها بقول یکی از کاربران کاغذ حرام کردن است.--Anvar11 گفتگو ‏۱۶ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۶:۳۵ (UTC)پاسخ

دوست عزیز کار شما مصداق خرابکاری است! طبق اصول ویکی پدیا ذکر مطلب با منبع بلا مانع است، شما اگر مطلبی غیر از این دارید با ذکر منبع قید کنید، لازم بذکر است که اونچه که مصداق خرابکاری میشه حذف مطالب دارای منبع است. در ضمن در مورد مسائلی که مطرح می کنید هم باید بگم که اینجا جای بحث سیاسی نیست، اینجا یک دانشنامه س که مطالب مختلف از منابع مختلف ذکر میشه، قضاوت با خوانندگان است.-- ICybOy (بحث) ‏۱۶ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۶:۵۳ (UTC)پاسخ

اولاً خوب شد که نوشته های خود را امضاء کردید. ثانیاً برای مطالب مورد مناقشه و بحث انگیز و شک دار از هرمنبعی نمیشود استفاده کرد. بسیاری از منابع درحال حاضر در ایران سعی دارند خصوصیات اخلاقی، عقیدتی، و منش سیاسی آیت اله نوری را طور دیگری نشان دهند اما اکثر قریب به اتفاق منابع معتبر در باره مشروطه آنهایی است که در خود آنزمان و یا نزدیک به آنزمان نوشته شده و بالطبع آنها معتبر تر نسبت به منابعی است که در نوشتن آن حب وبغض وجود دارد.--Anvar11 گفتگو ‏۱۶ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۶:۵۷ (UTC)پاسخ

سعی در "تغییر خصوصیات یک شخص" یا به "اصلاح مصادره به مطلوب کردن یک واقعیت" بحث مفصلی دارد، اگر این رو به عنوان یک اصل قبول کنیم این سوال پیش می یاد که چه تضمینی هست که آن روزها که اتفاقاً با موج به شدت منفی علیه این شخصیت شکل گرفت تحریف در شخصیت و تاریخ شکل نگرفته باشه؟ این نگرانی در طول تاریخ و در مورد همه ی مراجع وجود داره از طرفی شما چرا نگران مطرح شدن یک مطلب با ذکر منبع هستید؟ و چرا ذکر یک مطلب با منبع طبق اصول ویکی پدیا انقدر شما رو مضطرب کرده؟ ICybOy (بحث) ‏۱۶ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۱۱ (UTC)پاسخ

سه مطلب در اینجا است:
  1. دروغ مرا مضطرب می کند.
  2. من همه منابع معتبر راقبول دارم حتی منبع شمارا، ولی وزن منابع و سابقه نویسنده‌ها را در یک موضوعی که محل مناقشه است در نظر می گیرند.
  3. بفرمایید آیا سیدین سندین سکولار بودند؟. حقیقت را فدای مصلحت نکنیم.--Anvar11 گفتگو ‏۱۶ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۲۱ (UTC)پاسخ


در مورد مطلب 1. شعار زیبایی هستش، مطمئناً دروغ همه رو مضطرب می کنه فقط شدتش کم و زیاد هستش. البته یقیناً منظورتون از این مطلب این نیست که مطلبی که من ذکر کردم دروغه چون در مورد 2. اشاره کردید که منبع من رو قبول دارید.

در ضمن من یکبار گفتم شما مرجع تشخیص اعتبار یک سند نیستید، تشخیص اعتبار نیاز به کارشناس فن داره، طبق اصول ویکی پدیا ذکر مطلب به همراه منبع بلا مانع است.

در مورد سوالتون در مورد 3. باید بگم که انقدر واضحه که نیاز به پاسخ نیست! لغت سکولار پیش از ورود به این بحث ها حذف شده پس در این زمینه نیاز به بحث نیست. اون شعار مطلب سومتون هم شعار زیبایی هستش. ICybOy (بحث) ‏۱۶ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۰۳ (UTC)پاسخ

متاسفانه هیچکدام از منابع بی طرف نیستند. اکثراً می‌بینیم که مطالب درست را با موضوعاتی که خود نویسنده دوست دارد مخلوط می کنند. حرف من دقیقاً روی کلمه سکولار بود، میدانید در جامعه ما (منظورم ایران) سکولار به غلط بمعنی بی دین القاء شده است. در میان مشروطه طلبان یقیناً افراد سکولار بوده ولی وقتی میگوییم علت مخالفت شیخ با مشروطه سکولاریته بوده خیل عظیمی از مردم، روحانیان، و طبقه روشنفکر غیر سکولار را زیر سؤال می بریم. این کلمه را در مقدمه و بعنوان اصل مخالفت شیخ قلمداد کردن جفا به آن مردم است. خداوند بر حقایق امور آگاه است.--Anvar11 گفتگو ‏۱۶ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۲۳ (UTC)پاسخ

بسیاری از گزاره های نظر آخرتون منطقی و قابل قبوله و حرف خود من هم هست. همونطور که قبلاً گفتم من قبل از ورود به بحث شما این لغت رو حذف کردم. در ضمن اگر طبق نظر شما حرف شما دقیقاً روی کلمه ی سکولار بود، پس چرا کل مطالب تاریخی که رو من با ذکر منبع آورده بودم و طبق سیستم امتیازدهی ویکی پدیا 4089 امتیاز مثبت داشت بخاطر یک کلمه سکولار که منفی 6 نمره داشت طی چند مرحله حذف کردید؟ می تونستید فقط همون جمله رو حذف کنید ... ICybOy (بحث) ‏۱۶ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۱۴ (UTC)پاسخ

فقط آن یک جمله نیست. من اگر خدا بخواهد در آینده نزدیک کل ویرایش های شما را در این مقاله مورد باز بینی قرار میدهم. آن دیدگاهی که میخواهد شیخ را تطهیر کند عمده تکیه‌اش همین القاء یک کلمه است. بقیه نظرات بر روی آن استوار است. استفاده از منابعی که دیدگاه بی طرف را نقض می کنند و ارزش کمی دارند باید اجتناب شود.--Anvar11 گفتگو ‏۱۶ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۲۰:۳۴ (UTC)پاسخ


شما در چند خط بالاتر نوشتید که "حرف من دقیقاً روی کلمه سکولار بود" و در حالیکه در کامنت بعدی می گویید "فقط آن یک جمله نیست" . این دو جمله ی شما در تناقض کامل با یکدیگر است!

من وارد بحث تطهیر یا تخریب شیخ نوری نمی شوم! نظر شخصی کاربران در مورد یک شخصیت تاریخی نا معتبر و غیر قابل استناد است. من تنها اقدام به اضافه کردن اسنادی از منابع معتبر دیگر کردم. آنچه که محرز است در مقاله مربوط به بیوگرافی شیخ بطور کاملاً یکطرفه و غیر منصفانه از نظرات مخالفان شیخ فضل الله استفاده شده است.

به قول شما این بحث مناقشه انگیز است. در بحث مناقشه انگیز مخالفان و موافقان زیادی وجود دارند. سوال اینجاست که چرا در بیوگرافی شیخ نوری تا قبل از این تنها از نظرات مخالفین استفاده شده است و به محض اینکه از موافقان مطلبی ذکر شده از جانب شما متهم به بی اعتباری! کم ارزشی! و عدم رعایت بی طرفی و ... شده است؟

در نهایت امیدوارم بازبینی شما در مورد این مطالب منجر به حذف یکطرفه دیدگاهی که به سلیقه ی شخصی شما نزدیک نیست نشود. ICybOy (بحث) ‏۱۷ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۲۱:۰۴ (UTC)پاسخ

البته دانشنامه محل انتشار نظرات و دیدگاه های شخصی در مورد یک فرد نیست، حرف من هم همین است. متاسفانه بسیاری از به اصطلاح تاریخ نگاری هایی که در چند سال اخیر نوشته شده آکنده از سلایق شخصی است. مثلاً شخصی ادعا می کند فلان تاریخ نویس که در زمان خود شیخ بوده و (عقاید و عملکرد شیخ را دقیق نوشته)، چون بنا به گفته ای فراماسونر بوده پس نوشته های او فاقد ارزش است و نوشته های من صحیح است، این میشود سلیقه شخصی و آنوقت من، شما و یا دیگران آنرا بعنوان نظر موافق شیخ وارد ویکی می کنیم و ارزش گذاری منابع را فراموش می کنیم. وقتی میگوییم تاریخ نگاران زمان خود شیخ همه فرماسونر، سکولار و ضد دین بودند معنیش اینست که می خواهیم صورت مسأله اعمال شیخ را پاک کنیم.
کاش میدانستیم کسی که میگوید مبارزه شیخ با مشروطه درحقیقت مبارزه با سکولاریسم بوده، نظرات مرکز فقاهت و مرجعیت جهان تشیع آنروز یعنی نجف را چگونه توجیه می کند. چون می بینم شما علاقمندید، من منابع مربوط به ارتباط شیخ با دربار و محمدعلی شاه و عین‌الدوله را بعداً به مقاله اضافه خواهم کرد.--Anvar11 گفتگو ‏۱۸ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۴:۳۱ (UTC)پاسخ


1. فرموده اید : "البته دانشنامه محل انتشار نظرات و دیدگاه های شخصی در مورد یک فرد نیست، حرف من هم همین است." خب نخیر حرف من اصلاً این نیست. اگر دقت کنید من گفتم "نظر شخصی کاربران در مورد یک شخصیت تاریخی نا معتبر و غیر قابل استناد است." من نظر شخصی "کاربران" ویکی پدیا را برای استناد نامعتبر میدونم دلایلش هم مشخصه! و الا نظر استاد دانشگاه یا یک محقق که در کتاب یا مقاله ای منتشر شده قابل استناد می تونه باشه.

2. فرموده اید به صرف فراماسون بودن نمی توان گفت که مطلب فاقد ارزش است. حرف حقی ست. اتفاقاً من از یک فراماسون مطلبی گذاشتم این نشون میده که مطلب رو فاقد ارزش نمی دونستم در حالیکه یک بنده ی خدایی! کلمه ی فراماسون رو حذف و پاراگراف بعدی رو که اصل مطلب بود حذف کرد!!!

3. اینکه در چند ساله اخیر سلیقه بیشتر وارد شده نظر شخصی شماست. اتفاقاً اینها که امروز روی این مسائل تحقیق می کنن دسترسی بسیار راحت تری به حجم گسترده ای از منابع دارن قاعدتاً اسمشون هم محققه نه تاریخ نگار و قضاوت اینها چون بر اساس مدرک و سند باید باشه قابل تامل تره تا نسبت به یک تاریخ نگاری که اتفاقاً در جناح مخالف فکری شما قرار گرفته. البته صرف تقابل جریان فکری نمی تونه دلیلی برای نادیده گرفتن یک منبع تاریخی باشه

4. خواهشاً سعی نکنید با توصیف نجف بصورت "مرکز فقاهت و مرجعیت جهان تشیع" اونها رو انسان هایی معصوم و عاری از اشتباه جلوه بدید یا شیخ رو در برابر نجف قرار بدید. عالم سیاست عالمی ست که نیاز به زبدگی و پختگی در مسائل روز دارد شما اگر سری به منابع تاریخی بزنید شیخ نوری از 15 تا 20 سال قبل از مشروطه در تاریخ سیاسی ایران نقش داشته البته این هم تضمینی نمی کند که شیخ اشتباه نکرده! ICybOy (بحث) ‏۱۸ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۲۰ (UTC)پاسخ

امیدوارم این وقت گذاشتن ها و گفتگو ها حداقل برای خود ما مفید باشد. درجواب عرض می کنم:
  1. اگر نظر آن استاد دانشگاه متکی بر مدارک معتبر باشد، قابل قبول است و نه از روی حب و بغض و تطهیر.
  2. آوردن کلمه «محقق فراماسونر» این شبه را القاء میکند که آن نظر از روی مخالفت نوشته شده و صحت ندارد. میدانید که یکی از تهمت های مخالفان مشروطه انگ و برچسب فراماسونر، بابی، دهری به طرفداران مشروطه بود. آن پاراگراف ارتباطی به موضوع مقاله نداشت، اعدام شیخ نوری چه ارتباطی به عین الدوله دارد.
  3. منابع حجم گسترده دارند ولی باید دید کدام منابع، اگر یکنفر همفکر شیخ از او تعریف و تمجید کرده در مورد موضوع مورد مناقشه ارزش ندارد ولی آنجا که فردی مثل کسروی از فعالیت شیخ در ابتدای شروع جنبش مشروطه از او تعریف کرده و اورا از پیشگامان جنبش ذکر کرده واجد ارزش است.
  4. وقتی سیاست با دیانت اجین شود، در ارتباط با تطبیق، کدام مرجع رسمی بالاتری در آن زمان بجز حوزه نجف وجود داشته؟ خداوند بر حقایق امور آگاه است.--Anvar11 گفتگو ‏۱۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۴:۳۹ (UTC)پاسخ

من هم به همین امید مفید فایده شدن بحث می کنم

1.در باره ی مورد 1. فقط در انتها واژ ه ی "تخریب" هم اضافه شود جمله تکمیل است

2.از مورد شماره 3 که خودتون فرمودید نتیجه می گیریم منبعی که در مورد محقق فراماسونر در مقاله گنجانده شد واجد ارزش است. فقط نکته در آنجا بود که چرا عین الدوله با آن هم جنایات آشکاری که علیه مشروطه در زمان صدراعظمی اش انجام داد راست راست در میدان توپخانه راه رفت و عکس یادگاری انداخت اما سر شیخ بر بالای دار رفت؟ این سر نخی است برای کسانی که واقعاً بدنبال این چرایی هاهستند...بدون هیچگونه نتیجه گیری خاصی در مقاله. ویکی پدیا هم بدنبال دادن سر نخ به حقیقت جویان است

3.در باره مورد 3، یک نتیجه منطقی دیگر هم از جمله ی شما می توان گرفت، اگر تمجید یک همفکر واجد ارزش نباشد پس تخریب یک غیر همفکر هم واجد ارزش نمی باشد. پس از همین الآن باید گفت مطالبی که از جانب ملک زاده و کسروی یا ... با اون شدت علیه شیخ نوشته شده ارزشی ندارند ...

البته نظر من این نیست ... نتیجه ی جمله ای است که خود شما فرمودید: "اگر یکنفر همفکر شیخ از او تعریف و تمجید کرده در مورد موضوع مورد مناقشه ارزش ندارد "

از نظر من نظرات مخالفین قابل اعتناست

4.از اونجایی که در مناقشات سیاسی حب و بغض ها بسیار دخیل هستند بهتر نیست برای ارزش گذاری به نظرات کارشناسانی که بعد از گذشت 100 سال دسترسی گسترده تری به منابع دارند رجوع کرد؟

5. در مورد شماره 4 باید عرض کنم که بله نجف بالاترین مرجع رسمی بود در باب دیانت و سیاست، همچنان که شیخ نوری هم با همین عقیده فعالیت سیاسی میکرد منتها تفاوت این دو نه در استراتژی (سیاست و دیانت)، بلکه در تاکتیک بود ... ICybOy (بحث) ‏۲۰ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۱:۴۸ (UTC)پاسخ

من و شما لابد کارهای دیگری هم داریم که باید به آنها بپردازیم پس خلاصه می کنم:
  1. با نظر شما موافقم.
  2. در اکثر جنبش ها و انقلاب ها این مشکل هست به مقاله ترمیدور یک سری بزنید.
  3. مساله ای که در این میان فراموش نباید بشود ارزش منابع است و اینکه اینها که نام بردید خودشان مستقیم در جریان وقایع بودند و نوشته های آنان مرجع برای مشروطه است.
  4. کدام منابع؟ ملک زاده بعد از 15 سال آنرا نوشته. آیا فکر می کنید منابعی پیدا میشود که بتواند وابستگی شیخ به دربار را تکذیب کند.
  5. قبول دارم که اصولأ برداشت روحانیان از مشروطه کامل نبود ولی آنچیزی که سیدین سندین و یا نجف می گفت در نقطه مقابل اندیشه های شیخ بود.--Anvar11 گفتگو ‏۲۰ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۳:۵۸ (UTC)پاسخ

تغییر در مقدمه

[ویرایش]

قبلاً در مقدمه معرفی شیخ بطور نادرستی از نقل قول یکی از مخالفان شیخ فضل الله استفاده شده بود، مطمئناً اظهار نظر مخالف بدلیل وجود حب و بغض های اجتناب ناپذیر نمی تواند منبع مورد رجوع برای معرفی شخصی باشد بنابراین من بدون حذف این مطلب تنها آنها را با ذکر نام شخص اظهار کننده به قسمتی دیگر منتقل کردم..--ICybOy (بحث) ‏۱۶ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۶:۵۳ (UTC)پاسخ

در معرفی شیخ در پاراگراف اول بدون ذکر هیچ سند و مدرکی قید شده است : "او که حامی محمد علی شاه بود و به حمایت از سلطنت شهرت داشت"، طبق اصول ویکی پدیا ذکر مطلب بدون منبع غیر مجاز است. در اینجا نیز سعی شده است شیخ فضل الله را شخصی حامی سلطنت و محمدعلی شاه نشان دهد. ضمن اینکه در همین قسمت "بحث" در بخش های بالایی شخصی حمایت شیخ از محمد علی شاه را با ذکر منبع بکلی زیر سوال برده و به چالش کشیده در صورتی که مطلب او بدون پاسخ مانده و درعین حال این جمله ی بدون سند نیز حذف نشده. خواهش می کنم در صورتی که سند قابل ذکری هست که علاوه بر قید این مطلب آنچنان مورد اجماع باشه که بشه به عنوان خصوصیات فرد ذکر بشه ارائه کنند در غیر اینصورت طبق اصول ویکی پدیا این جمله قابلیت حذف دارد. ICybOy (بحث) ‏۱۶ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۳۲ (UTC)پاسخ

لطفاً بدیهیات را زیر سؤال نبرید. حمایت دوطرفه بین شیخ و محمدعلی شاه اظهرمن‌الشمس است.--Anvar11 گفتگو ‏۱۶ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۴۹ (UTC)پاسخ

از لحاظ علمی بدیهیات یعنی مطلبی که دارای سند متواتر است. پس این جمله که از نظر شما جزء بدیهیات تاریخ محسوب میشه باید اسناد زیادی داشته باشه خواهشاً چند منبع رو ذکر کنید تا استحکام این جمله برای خوانندگانی که اطلاعات کمی در مورد بدیهیات تاریخی دارند هم مشخص بشه. ICybOy (بحث) ‏۱۶ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۱۰ (UTC)پاسخ

1.ممنون از اینکه مقدمه با مطالعه و ذکر منبع اصلاح شد.

2.یک نکته ی دیگر: موافقت و تلاش شیخ نوری در ابتدای دوره ی مشروطه خواهی تا تاسیس مجلس شورای ملی و مدتی پس از آن، مورد اجماع همه ی تاریخ نگاران چه مخالف و چه موافق است. در صورتیکه در مقدمه با چشم پوشی بر این واقعیت مورد اجماع تاریخی، مخالفت ایشان را به نوعی پر رنگ آورده است که به خواننده ای که هیچ اطلاعاتی از تاریخ مشروطه نداردالقا می کند که ایشان از ابتدا و از بیخ و بن مخالف مشروطه بوده است.

3.حال بهتر نیست در مقدمه ذکر شود که " ایشان در ابتدا موافق مشروطه و سپس به مخالفت با این جریان پرداخت. ... ICybOy (بحث) ‏۲۰ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۱:۴۸ (UTC)پاسخ

جانبداری

[ویرایش]

بخش هایی از این مطلب بظاهر جانبدارانه می آیند. بعنوان مثال بخش "دادگاه شیخ فضل‌الله" با توضیحاتی مانند "یپرم خان نه مسلمان بود نه ایرانی" یا "شیخ از خود ضعف نشان نداد و ..."

Superaryan85 ب ‏۲۷ فوریهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۸:۳۹ (UTC)پاسخ

ویرایش های جانبدارانه با منابع ضعیف

[ویرایش]

اخیراً آی پی 129.217.132.36 دست به یک سری ویرایش های جانبدارانه زده است که با منابعی که در جمهوری اسلامی جهت تطهیر شیخ چاپ می شود (و اکثراً جانبدارانه و نامعتبر است) پر نموده است و مقاله را از حالت دانشنامه‌ای خارج می کند. فعلاً واگردانی کردم اگر ادامه یابد باید فکر دیگری کرد.--Anvar11 گفتگو ‏۸ ژوئن ۲۰۱۴، ساعت ۰۴:۰۴ (UTC)پاسخ

ویرایش مقاله بر اساس استانداردهای یک دانشنامه عمومی

[ویرایش]

به نظرم می‌بایست تغییرات جدی‌ای اعمال بشه تا کیفیت مقاله بهتر بشه. خیلی از اطلاعات اضافی به نظر می‌رسه. یا لااقل تو جایگاهی که قرارگرفتن اضافین. مثلن نام بردن از موسی نجفی یا اشخاص دیگر در پاراگراف لید. اگه ممنکه نظر بدید تا به یه جمع‌بندی برسیم در این زمینه. رضا ۲۳ اسفند ۱۳۹۳، ساعت ۱۷:۱۲ (ایران)

تغیرات را اعمال می کنیم ولی باز خراب میکنند. مقاله را پر کرده اند از منابع اولیه و جانبدارانه جهت تطهیر شیخ. آن قسمت را که شما اشاره کردید من حذف کردم منبع اولیه و جانبدارانه بود.--Anvar11 گفتگو ‏۱۴ مارس ۲۰۱۵، ساعت ۱۴:۲۶ (UTC)پاسخ

موضوعات و عبارات لید سکشن (بخش آغازین) مقاله

[ویرایش]

مدافع استبداد

[ویرایش]

به نظرم به جای مدافع استبداد در لید سکشن میشه از عبارت مخالف جنبش مشروطه استفاده کرد. من کاری به استفاده از این عبارت در بخش‌های بعدی مقاله ندارم. منظورم فقت بخش آغازین مقالس. رضا ۲۴ اسفند ۱۳۹۳، ساعت ۰۸:۵۵ (ایران)

✓ - طاها (بحث) ‏۱۵ مارس ۲۰۱۵، ساعت ۰۵:۳۹ (UTC)پاسخ
اصولاً در فرهنگ جنبش مشروطه آنچیزی که در مقابل مشروطه مطرح بود کلمه استبداد بود که به دربار و طرفداران آن اطلاق می‌شد. و شیخ هم برای مقابله با مشروطیت از دربار و خود شاه حمایت می کرد، پس مدافع استبداد بود هرچند ممکنست واقعاً موافق اصول و قواعد مبانی استبدادی نبود.--Anvar11 گفتگو ‏۱۵ مارس ۲۰۱۵، ساعت ۰۵:۴۲ (UTC)پاسخ
ممنون انور جان از نظراتت و زحماتی که برای ویرایش این مقاله می‌کشی. فعلن حرف خاصی در این زمینه ندارم. اگه بتونیم از متون منتسب به شیخ نظراتش رو راجع به استبداد پیدا کنیم فکر کنم کمک خوبی بکنه برای اینکه از واژه استبداد استفاده بکنیم یا نه. رضا ۲۴ اسفند ۱۳۹۳، ساعت ۰۹:۴۰ (ایران)

تقدم مخالفت با مشروطه به رهبری تحریم تنباکو

[ویرایش]

به نظر مخالفت با مشروطه پررنگ‌تر و مهم‌تره پس باید قبل از رهبری تحریم تنباکو ذکر بشه. رضا ۲۴ اسفند ۱۳۹۳، ساعت ۰۹:۱۹ (ایران)

حذف عبارت مدافعان مشروطه مشروعه

[ویرایش]

آوردن عبارت مدافع مشروطه مشروعه بعد از عبارت مخالف مشروطه در خط اول مقاله، پارادوکسیکال و گمراه‌کننده به نظر می‌رسه و خواننده رو گیج می‌کنه. به این موضوع میشه در بخش مربوط به خودش اشاره کرد. اونچه که توافق روش هست مخالفت شیخ با جنبش مشروطست. رضا ۲۴ اسفند ۱۳۹۳، ساعت ۰۹:۳۲ (ایران)

پشت سرهم نوشتنش اشکالی ندارد و درست است ولی باید نوشته شود مدافع مشروعه بود مشروطه‌ای که مثلاً نائینی یا طباطبایی می‌گفت با مشروعه اختلاف ماهوی دارد. مقاله مشکلات زیادی دارد که مهمترین آن پرکردن مطالب با منابع اولیه است.--Anvar11 گفتگو ‏۱۵ مارس ۲۰۱۵، ساعت ۰۶:۱۱ (UTC)پاسخ

حذف نام قاضی و ادعای مهدی بامداد

[ویرایش]

باید لید سکشن رو تا اونجا که میشه ساده و کوتاه کنیم و با جمله‌هایی که بیشترین توافق روش هست جلو ببریم. نظرتون چیه که فقت همین جمله رو بزاریم. وی پس از فتح تهران به دست مشروطه‌خواهان به دار آویخته شد. رضا ۲۴ اسفند ۱۳۹۳، ساعت ۰۹:۳۷ (ایران)

موافقم.--Anvar11 گفتگو ‏۱۵ مارس ۲۰۱۵، ساعت ۰۶:۱۱ (UTC)پاسخ

اضافه کردن نام قاضی صادرکننده حکم

[ویرایش]

شیخ فضل الله نوری طبق آنچه با زبان خود گفته است با مشروطه مخالف نبوده است بلکه مشروطه مشروعه را قبول داشته است و همچنین در روزی که به سبب ترس مخالفان مشروطه به او پیشنهاد دادند به یکی از طرق به سفارت خانه روس یا ... پناهنده شود ایشان اینکار را نکرد و کار خویش را به خدا واگذاز کرد . سؤال اينجاست كه چرا كاربران محترم مانفي و Behzad.Modares اضافه كردن اسامي قاضي صادركننده حكم و اجرا كننده اعدام را كه در مستندات تاريخي موجود است برنمي‌تابند؟! Isarinia (بحث) ‏۱۷ ژانویهٔ ۲۰۱۱، ساعت ۰۵:۲۸ (UTC)پاسخ


محل تولد

[ویرایش]

لاشک جزءشهر نوشهره نه نور! 5.236.24.170 ‏۱۰ اوت ۲۰۱۵، ساعت ۱۰:۵۹ (UTC)پاسخ

دوست عزیزی که پشت هم نور مینویسید بهتره بدونی لاشک جزو بخش کجور نوشهر هستش ، خود شیخ فضل الله محل دشتی ما توو هلستان نوشهر مالکش بوده و قشلاق لاشکی ها اونجا هستش و هنوزم هستن کیاها توو هلستان نوشهر پس جانبدارانه نگو نور! توو کجور دنیا اومد برای تحصیلات رفت حوز علمیه بلده و معروف به شیخ فضل الله نوری شدAmirabbas.darzi (بحث) ‏۱۷ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۱۶ (UTC)پاسخ

واقعه میدان توپخانه- در پی خرابکاری ها حذف شده است.

[ویرایش]

از روز شنبه ۸ و یکشنبه ۹ ذی القعده ۱۳۲۵ (۲۲ آذر ۱۲۸۶) گروه هایی از اراذل و اوباش به سرکردگی صنیع حضرت و مقتدر نظام و به اشاره دربار بطرف مجلس و مسجد سپهسالار در میدان بهارستان هجوم بردند و اقدام به عربده کشی و تظاهرات علیه مشروطه و مجلسیان نمودند. اینان که حدود دو هفته مجلس را در محاصره خود داشتند از سه گروه تشکیل شده بودند:

گروه اول جمعی اراذل و اوباش سنگلج به سرکردگی مقتدر نظام و لوطی های چاله میدان به سرکردگی صنیع حضرت.

گروه دوم فراشان و غلامان کشیکخانه و سربازان فوج و استرداران وشتر داران امیر بهادر جنگ.

گروه سوم دینداران عامی به سرکردگی شیخ فضل‌الله نوری و سید علی یزدی و میرزا ابوطالب زنجانی و ملا محمد آملی که گروه روحانیان دربار را تشکیل می دادند.

این سه گروه حول محور مبارزه و مخالفت با مشروطه و به دستور دربار از هیچ اقدامی فروگزار نمی کردند.[۵]

پانویس

[ویرایش]

قفا آبی

[ویرایش]

با توجه به تاریخچه ویرایش های ناسودمند این مقاله برای افزودن قفل آبی به مقاله اندیشده شودMSes T / C ‏۱۴ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۷:۰۰ (UTC)پاسخ

پیوندهای خارجی اصلاح شدند (اکتبر ۲۰۱۹)

[ویرایش]

سلام همکاران ویرایشگر.

من به‌تازگی ۱ پیوند خارجی موجود در شیخ فضل‌الله نوری را اصلاح کردم. لطفاً ویرایشم را بازبینی کنید. اگر پرسشی دارید یا می‌خواهید ربات پیوندها یا چند صفحه را نادیده بگیرد، لطفاً این راهنمای ساده را برای دریافت اطلاعات بیشتر ببینید. من تغییرات زیر را انجام دادم:

لطفاً برای اصلاح خطاهای ربات به راهنما مراجعه کنید.

با احترام.—InternetArchiveBot (گزارش اشکال) ‏۲۳ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۷:۵۰ (UTC)پاسخ

ضرورت منبع برای استناد پذیری مطلب

[ویرایش]

دروذ @محقق۲۰۲۰: برای ویرایش های اخیر که در مقاله داشته اید،ضرروت دارد که منبع بیفزائید.اگر منبع دارید برای این ویرایش ها ارائه کنید در غیر اینصورت حذف خواهند شد سینما بدون رنگ (بحث) ‏۸ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۱۶ (UTC)پاسخ

  1. خواهر بزرگتر حسین محدث نوری
  2. هاشم محیط مافی: مقدمات مشروطیت، ص 357368. البتّه اصل این نوشته ها مربوط به کتاب خطی میرزا نصرالله مستوفی تفرشی است که متأسّفانه محیط مافی، بدون ذکر منبع، مطالب را از آن کتاب اخذ کرده است. جهت توضیح بیش تر، ر. ک: محمد ترکمان: مکتوبات، اعلامیه ها،...، ج 2، ص 13 15.
  3. عبدالله شهبازی، «زندگی و زمانه شیخ ابراهیم زنجانی…»، زمانه، سال ۲، ش۱۰، صص۱۹ــ۱۸
  4. بیانیه مرحوم شیخ فضل الله نوری در رد مشروطیت
  5. تاریخ مشروطه ایران جلد دوم صفحه ۵۰۵