صندلی

صندلی

فارسی

گونه‌های دیگر نوشتاری

• سندلی

ریشه لغت

• ایرانی

آوایش

• /صَندَلی/

اسم

صندلی

1. منسوب به صندل؛ وسیله‌ای که روی آن می‌نشینند. سندلی، چوکی به زبان هندی.

استعاره

1. صندلی الکتریکی: نوعی صندلی فلزی که از آن جریان برق عبور داده و برای اعدام به کار می‌برند.
2. صندلی چرخدار: نوعی صندلی دارای چرخ برای افراد معمول و بیمارانی که قادر به حرکت نیستند، ویلچر.
3. دوست دارد روی صندلی بنشیند و شامش را بخورد.

––––

برگردان‌ها

ترجمه‌ها

• آلمانی: Stuhl ^de
• اسپانیایی: silla ^es
• انگلیسی: chair ^en
• ایتالیایی: sedia ^it
• پرتغالی: cadeira ^pt
• چکی: židle ^cs
• روسی: стул ^ru
• فرانسوی: chaise ^fr
• هلندی: stoel ^nl
• ایتالیایی: sedia
• seggio
• انگلیسی: stall
• sitting
• seat
• place
• footstool
• chair
• tier
• swivel chair
• rocking chair
• morris chair
• hot seat
• faldstool
• elbow
• box seat

• armrest
• arm chair
• antimacassar
• wheelchair
• tuffet
• stool
• slat
• seat belt
• rocker
• pilaster
• jump seat
• electric chair
• dossel
• dossal
• deck chair
• caner
• woolsack
• windsor chair
• splat
• prince's feather
• club chair
• window seat
• ladder back
• dress circle

• castor
• caster
• bucket seat
• arm
• sedan
• high chair
• bleacher
• love seat
• barrel chair
• sedilia
• reservation
• moquette
• ferris wheel
• ejection seat
• gradine
• gradin

منابع

• فرهنگ لغت معین